نمایش نتایج: از 1 به 14 از 14

موضوع: خانوادم دوسم ندارن

6663
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2020
    شماره عضویت
    43889
    نوشته ها
    11
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    خانوادم دوسم ندارن

    سلام من یه پسر 15 سالم.
    از وقتی یادم میاد بابام منو دوست نداشت یعنی هیشکی دوسم نداشته هنوزم دوسم ندارن گاهی اوقات با خودم میگم شاید منو از گوشه خیابون پیدا کردن و اوردن بزرگ کردن ولی بعد ک خوب فکر میکنم میفهمم اگه از خیابونم پیدام میکردن بهم محبت میکردن یا حداقل یه نگاه با ترحم بهم میکردن ولی اصلا اینطور نیست مثل اینکه اصلا نمیخواستن من باشم و باریم رو دوششون یادمه وقتی 6 سالم بود نصف شب از درد دندون نمیتونستم بخوابم و گریه میکردم بابام بجای اینکه بیاد ارومم کنه یه سیلی زد تو گوشم.
    سیر کردن شکم بچه ها وظيفه والدینه ولی من برای اینکه گرسنه نمونم صب تا شب مث سگ براشون کار میکنم.
    همیشه میدیدم که خواهرامو بیشتر از من دوس دارن هر چی میخواستن فراهم میکردن ولی من دوساله که میخوام پول بدن یه جفت کفش بخرم و کفش کهنه های خواهرمو میپوشم.
    چند بار خواستم از خونه فرار کنم ولی بعد دیدم جایی ندارم که برم واسه همین موندم.
    من از اونا هیچی نمیخوام نه پول نه لباس و نه چیزه دیگه ای من فقط میخوام یکم بهم محبت کنن نمیخوام بدون دیدن یه نگاه محبت آمیز از طرفشون بمیرم کسی از آینده ی خودش خبر نداره شاید یک دقیقه دیگه بمیرم و حتی نتونم جواباتون رو ببینم.
    من خواسته زیادی ندارم حاضرم تا اخر عمر نوکریشون و بکنم ولی باهام مثل آدم رفتار کنن جلو دوستام ضایعم نکنن یه بار رفتم هیئت همین که اومدم بیرون بابام جلو دوستام ظرف غذا رو گرفت و زد توسرم بعدشم همونجا یکم کتکم زد جلو همه.
    نمیدونم واقعا چیکار کنم

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    تیم مشاوره
    تاریخ عضویت
    Nov 2018
    شماره عضویت
    39631
    نوشته ها
    1,440
    تشکـر
    0
    تشکر شده 473 بار در 393 پست
    میزان امتیاز
    7

    پاسخ : خانوادم دوسم ندارن

    سلام به شما علیرضا جان
    قابل درک می باشد که این شرایط برای شما با فشار روحی زیادی در این مسیر روبرو می باشید اطلاعات بیشتری در این مورد در اختیار ما قرار بدهید تا باهم بیشتر صحبت کنیم.
    1. تا به حال در مورد نیازها و احساسات با خانوادیتان صحبت کرده اید؟
    2. از نظر اقتصادی شرایط خرید چیزهایی که شما تمایل دارید برای خانواده وجود دارد؟
    3. منظور شما از اینکه نتوانید زمان نزدیک دیگری را ببسنید چیست؟
    4. شرایط خواب و تغذیه شما چگونه می باشد؟
    5. روابط شما با دوستان و همسالان چگونه می باشد؟
    6. شما برای خروج از منزل به آنها طالاع می دهید؟

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2020
    شماره عضویت
    43889
    نوشته ها
    11
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : خانوادم دوسم ندارن

    سلام.
    من چندبار با اونها صحبت کردم ولی اصلا بهم اهمیت ندادن به همین خاطر تصميم گرفتم دیگه نزدیکشون نشم.
    شرایط مالی خانواده ام بد نیست متوسط رو به بالاست من هم از آنها چیز زیادی نمیخواستم ن لپ تاب ن گوشی ن کنسول بازی و ن چیز دیگه ای من فقط یه دست لباس میخواستم اونم با قیمت مناسب.
    سوال سومتونو متوجه نشدم.
    من ساعت 9ونیم صبحونه میخورم حدودای 2تا3 ناهار و 9تا 10 شام. ولی زمان خوابم اصلا مشخص نیست هر روز ساعت 8 صبح از خواب بیدار میشم. بعضی روزا ساعت 8 قبل شام خوردن میخوابم و بعضی روزا ساعت 3 نصف شب به بعد میخوابم و بعضی وقتا اصلا نمیخوابم.

    من و دوستام اکثرا از طریق گوشی باهم در ارتباطیم و هفته ای یک بار باهاشون میرم بیرون.

    من موقع بیرون رفتن همیشه بهشون میگم هر چند براشون اهمیتی نداره ولی من برای اینکه نگران نشن 2 ساعت بعدش برمیگردم.

  4. بالا | پست 4


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : خانوادم دوسم ندارن

    نقل قول نوشته اصلی توسط Alireza. 1 نمایش پست ها
    سلام من یه پسر 15 سالم.
    از وقتی یادم میاد بابام منو دوست نداشت یعنی هیشکی دوسم نداشته هنوزم دوسم ندارن گاهی اوقات با خودم میگم شاید منو از گوشه خیابون پیدا کردن و اوردن بزرگ کردن ولی بعد ک خوب فکر میکنم میفهمم اگه از خیابونم پیدام میکردن بهم محبت میکردن یا حداقل یه نگاه با ترحم بهم میکردن ولی اصلا اینطور نیست مثل اینکه اصلا نمیخواستن من باشم و باریم رو دوششون یادمه وقتی 6 سالم بود نصف شب از درد دندون نمیتونستم بخوابم و گریه میکردم بابام بجای اینکه بیاد ارومم کنه یه سیلی زد تو گوشم.
    سیر کردن شکم بچه ها وظيفه والدینه ولی من برای اینکه گرسنه نمونم صب تا شب مث سگ براشون کار میکنم.
    همیشه میدیدم که خواهرامو بیشتر از من دوس دارن هر چی میخواستن فراهم میکردن ولی من دوساله که میخوام پول بدن یه جفت کفش بخرم و کفش کهنه های خواهرمو میپوشم.
    چند بار خواستم از خونه فرار کنم ولی بعد دیدم جایی ندارم که برم واسه همین موندم.
    من از اونا هیچی نمیخوام نه پول نه لباس و نه چیزه دیگه ای من فقط میخوام یکم بهم محبت کنن نمیخوام بدون دیدن یه نگاه محبت آمیز از طرفشون بمیرم کسی از آینده ی خودش خبر نداره شاید یک دقیقه دیگه بمیرم و حتی نتونم جواباتون رو ببینم.
    من خواسته زیادی ندارم حاضرم تا اخر عمر نوکریشون و بکنم ولی باهام مثل آدم رفتار کنن جلو دوستام ضایعم نکنن یه بار رفتم هیئت همین که اومدم بیرون بابام جلو دوستام ظرف غذا رو گرفت و زد توسرم بعدشم همونجا یکم کتکم زد جلو همه.
    نمیدونم واقعا چیکار کنم
    نقل قول نوشته اصلی توسط Alireza. 1 نمایش پست ها
    سلام.
    من چندبار با اونها صحبت کردم ولی اصلا بهم اهمیت ندادن به همین خاطر تصميم گرفتم دیگه نزدیکشون نشم.
    شرایط مالی خانواده ام بد نیست متوسط رو به بالاست من هم از آنها چیز زیادی نمیخواستم ن لپ تاب ن گوشی ن کنسول بازی و ن چیز دیگه ای من فقط یه دست لباس میخواستم اونم با قیمت مناسب.
    سوال سومتونو متوجه نشدم.
    من ساعت 9ونیم صبحونه میخورم حدودای 2تا3 ناهار و 9تا 10 شام. ولی زمان خوابم اصلا مشخص نیست هر روز ساعت 8 صبح از خواب بیدار میشم. بعضی روزا ساعت 8 قبل شام خوردن میخوابم و بعضی روزا ساعت 3 نصف شب به بعد میخوابم و بعضی وقتا اصلا نمیخوابم.

    من و دوستام اکثرا از طریق گوشی باهم در ارتباطیم و هفته ای یک بار باهاشون میرم بیرون.

    من موقع بیرون رفتن همیشه بهشون میگم هر چند براشون اهمیتی نداره ولی من برای اینکه نگران نشن 2 ساعت بعدش برمیگردم.


    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام

    دوست گرامی شرایط سخت و ناراحت کننده ی شما قابل درک هستند
    اما چیزی که باید دقت کنی این هست که والدین هیچ کدوم دوست ندارن فرزندانشونو اذیت کنن ولیکن ممکنه طی رفتار هاشون و بر خورد هاشون خلاف این رو بیان کنند
    نمیدونم خانواده ی شما تو چه سطحی از تفکرات و عقاید هستند
    اما اینو خوب میدونم توی خیلی از خانواده ها ی ایرانی بر این باور هستند که باید با فرزند پسر طوری بر خورد کنند تا لوس پرورش و تکامل نگیره خب ممکنه توی این مسیر زیاده روی کنند و از راهکارهای خطا بهره ببرن
    چیزی که مشخصه پدر شما راهکارهای حل مسائل با نو جونش رو بلد نیست و نمیتونه فرزندش رو متناسب با روحیات یک نو جون در مسیر خوشبختی هدایت کنه
    پدرتون نگران شما هستند و نگران این که مسیر خطا و اشتباهی رو طی نکنی که جبران ناپذیر باشه ( مثلا دچار اعتیاد بشی )
    ببین وقتی پدرت اومد جلوی دوستان و شما رو کتک زد به احتمال زیاد نگران شما شده بودن که کجا هستین ؟ و حتما شما دیر کرده بودین . درسته اصلا نباید این طوری رفتار میکرد ! اما خب علت رفتارش همگی تحت تاثیر نگرانی هاشون برای شماست
    درواقع پدرت بلد نیست شمارو با روش ها ی متناسب متوجه خواسته هاش کنه ایشون برای این که شمارو درمسیر درست هدایت کنه از اجبار و حتی زور فیزیکی بهره میبره تا بهش گوش فرا بدین
    درواقع بلد نیست شمارو با راهکارهای درست مجاب کنه
    از طرفی توی سن شما رفتار های پر خطر و ریسک پذیری داره که والدین رو میترسونه و باعث میشه نوجوان رو به درد سر بندازه و همین مورد باعث ترس و نگرانی والدین میشه و بازم ممکنه رفتارهای خشونت آمیز بروز بدن
    چیزی که شما الان بهش نیاز دارین تا بهتون کمک کنه و روابط شمار بهبود بده کمک یک درمانگر هست به این صورت که یک مشاور میتونه
    مشکلات و اختلافات شما و خانواده رو از زاویه های متفاوت ب رسی کنه و نتیجه گیری مشخص داشته باشه . یک مشاور میتونه پدرتون رو متوجه رفتار های اشتباهش کنه و شمارو با خواسته ها و انتظارات خانواده آشنا کنه

    آیا مادرتون هم مثل پدر رفتار میکنه ؟
    مادر شما بهتون کمک نمیکنه ؟ نظرش نسبت به رفتار پدرتون چیه ؟

  5. بالا | پست 5


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : خانوادم دوسم ندارن

    نقل قول نوشته اصلی توسط Alireza. 1 نمایش پست ها
    سلام من یه پسر 15 سالم.
    از وقتی یادم میاد بابام منو دوست نداشت یعنی هیشکی دوسم نداشته هنوزم دوسم ندارن گاهی اوقات با خودم میگم شاید منو از گوشه خیابون پیدا کردن و اوردن بزرگ کردن ولی بعد ک خوب فکر میکنم میفهمم اگه از خیابونم پیدام میکردن بهم محبت میکردن یا حداقل یه نگاه با ترحم بهم میکردن ولی اصلا اینطور نیست مثل اینکه اصلا نمیخواستن من باشم و باریم رو دوششون یادمه وقتی 6 سالم بود نصف شب از درد دندون نمیتونستم بخوابم و گریه میکردم بابام بجای اینکه بیاد ارومم کنه یه سیلی زد تو گوشم.
    سیر کردن شکم بچه ها وظيفه والدینه ولی من برای اینکه گرسنه نمونم صب تا شب مث سگ براشون کار میکنم.
    همیشه میدیدم که خواهرامو بیشتر از من دوس دارن هر چی میخواستن فراهم میکردن ولی من دوساله که میخوام پول بدن یه جفت کفش بخرم و کفش کهنه های خواهرمو میپوشم.
    چند بار خواستم از خونه فرار کنم ولی بعد دیدم جایی ندارم که برم واسه همین موندم.
    من از اونا هیچی نمیخوام نه پول نه لباس و نه چیزه دیگه ای من فقط میخوام یکم بهم محبت کنن نمیخوام بدون دیدن یه نگاه محبت آمیز از طرفشون بمیرم کسی از آینده ی خودش خبر نداره شاید یک دقیقه دیگه بمیرم و حتی نتونم جواباتون رو ببینم.
    من خواسته زیادی ندارم حاضرم تا اخر عمر نوکریشون و بکنم ولی باهام مثل آدم رفتار کنن جلو دوستام ضایعم نکنن یه بار رفتم هیئت همین که اومدم بیرون بابام جلو دوستام ظرف غذا رو گرفت و زد توسرم بعدشم همونجا یکم کتکم زد جلو همه.
    نمیدونم واقعا چیکار کنم
    نقل قول نوشته اصلی توسط Alireza. 1 نمایش پست ها
    سلام.
    من چندبار با اونها صحبت کردم ولی اصلا بهم اهمیت ندادن به همین خاطر تصميم گرفتم دیگه نزدیکشون نشم.
    شرایط مالی خانواده ام بد نیست متوسط رو به بالاست من هم از آنها چیز زیادی نمیخواستم ن لپ تاب ن گوشی ن کنسول بازی و ن چیز دیگه ای من فقط یه دست لباس میخواستم اونم با قیمت مناسب.
    سوال سومتونو متوجه نشدم.
    من ساعت 9ونیم صبحونه میخورم حدودای 2تا3 ناهار و 9تا 10 شام. ولی زمان خوابم اصلا مشخص نیست هر روز ساعت 8 صبح از خواب بیدار میشم. بعضی روزا ساعت 8 قبل شام خوردن میخوابم و بعضی روزا ساعت 3 نصف شب به بعد میخوابم و بعضی وقتا اصلا نمیخوابم.

    من و دوستام اکثرا از طریق گوشی باهم در ارتباطیم و هفته ای یک بار باهاشون میرم بیرون.

    من موقع بیرون رفتن همیشه بهشون میگم هر چند براشون اهمیتی نداره ولی من برای اینکه نگران نشن 2 ساعت بعدش برمیگردم.

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام

    دوست گرامی شرایط سخت و ناراحت کننده ی شما قابل درک هستند
    اما چیزی که باید دقت کنی این هست که والدین هیچ کدوم دوست ندارن فرزندانشونو اذیت کنن ولیکن ممکنه طی رفتار هاشون و بر خورد هاشون خلاف این رو بیان کنند
    نمیدونم خانواده ی شما تو چه سطحی از تفکرات و عقاید هستند
    اما اینو خوب میدونم توی خیلی از خانواده ها ی ایرانی بر این باور هستند که باید با فرزند پسر طوری بر خورد کنند تا لوس پرورش و تکامل نگیره خب ممکنه توی این مسیر زیاده روی کنند و از راهکارهای خطا بهره ببرن
    چیزی که مشخصه پدر شما راهکارهای حل مسائل با نو جونش رو بلد نیست و نمیتونه فرزندش رو متناسب با روحیات یک نو جون در مسیر خوشبختی هدایت کنه
    پدرتون نگران شما هستند و نگران این که مسیر خطا و اشتباهی رو طی نکنی که جبران ناپذیر باشه ( مثلا دچار اعتیاد بشی )
    ببین وقتی پدرت اومد جلوی دوستان و شما رو کتک زد به احتمال زیاد نگران شما شده بودن که کجا هستین ؟ و حتما شما دیر کرده بودین . درسته اصلا نباید این طوری رفتار میکرد ! اما خب علت رفتارش همگی تحت تاثیر نگرانی هاشون برای شماست
    درواقع پدرت بلد نیست شمارو با روش ها ی متناسب متوجه خواسته هاش کنه ایشون برای این که شمارو درمسیر درست هدایت کنه از اجبار و حتی زور فیزیکی بهره میبره تا بهش گوش فرا بدین
    درواقع بلد نیست شمارو با راهکارهای درست مجاب کنه
    از طرفی توی سن شما رفتار های پر خطر و ریسک پذیری داره که والدین رو میترسونه و باعث میشه نوجوان رو به درد سر بندازه و همین مورد باعث ترس و نگرانی والدین میشه و بازم ممکنه رفتارهای خشونت آمیز بروز بدن
    چیزی که شما الان بهش نیاز دارین تا بهتون کمک کنه و روابط شمار بهبود بده کمک یک درمانگر هست به این صورت که یک مشاور میتونه
    مشکلات و اختلافات شما و خانواده رو از زاویه های متفاوت ب رسی کنه و نتیجه گیری مشخص داشته باشه . یک مشاور میتونه پدرتون رو متوجه رفتار های اشتباهش کنه و شمارو با خواسته ها و انتظارات خانواده آشنا کنه

    آیا مادرتون هم مثل پدر رفتار میکنه ؟
    مادر شما بهتون کمک نمیکنه ؟ نظرش نسبت به رفتار پدرتون چیه ؟

  6. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2020
    شماره عضویت
    43889
    نوشته ها
    11
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : خانوادم دوسم ندارن

    سلام خدمن شما دوست عزیز.
    ممنونم از راهنماییتون.
    شاید حق با شما باشد و پدر و مادرم نمیخواهند برای من مشکلی به وجود بیاد ولی این شرایط برای من واقعا غیر قابل تحمل است.
    شما گفتید حتما نگرانم بوده که منو کتک زده ولی من قبل رفتن به اونجا بهشون اطلاع داده بودمو مکان رو هم گفته بودم پس جای نگرانی وجود نداشت.
    در مورد مشاور هم باید بگم که پدرم اصلا به حرف من اهمیت نده چه بسا بیام بگم بیا بریم با مشاور حرف بزنیم.

    مادرمم که کلا بیخیال همه چیزه.
    تا میام باهاش حرف بزنم میگه به من مربوط نیست برو با پدرت حرف بزن و مشکل خودته.


    در کل باید بگم کسی تو خانواده منو درک نمیکنه.

    بازم ممنون از راهنماییتون.

  7. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2020
    شماره عضویت
    43889
    نوشته ها
    11
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : خانوادم دوسم ندارن

    سلام خدمن شما دوست عزیز.
    ممنونم از راهنماییتون.
    شاید حق با شما باشد و پدر و مادرم نمیخواهند برای من مشکلی به وجود بیاد ولی این شرایط برای من واقعا غیر قابل تحمل است.
    شما گفتید حتما نگرانم بوده که منو کتک زده ولی من قبل رفتن به اونجا بهشون اطلاع داده بودمو مکان رو هم گفته بودم پس جای نگرانی وجود نداشت.
    در مورد مشاور هم باید بگم که پدرم اصلا به حرف من اهمیت نده چه بسا بیام بگم بیا بریم با مشاور حرف بزنیم.

    مادرمم که کلا بیخیال همه چیزه.
    تا میام باهاش حرف بزنم میگه به من مربوط نیست برو با پدرت حرف بزن و مشکل خودته.


    در کل باید بگم کسی تو خانواده منو درک نمیکنه.

    بازم ممنون از راهنماییتون.

  8. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2020
    شماره عضویت
    43889
    نوشته ها
    11
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : خانوادم دوسم ندارن

    نقل قول نوشته اصلی توسط dehghan نمایش پست ها
    سلام به شما علیرضا جان
    قابل درک می باشد که این شرایط برای شما با فشار روحی زیادی در این مسیر روبرو می باشید اطلاعات بیشتری در این مورد در اختیار ما قرار بدهید تا باهم بیشتر صحبت کنیم.
    1. تا به حال در مورد نیازها و احساسات با خانوادیتان صحبت کرده اید؟
    2. از نظر اقتصادی شرایط خرید چیزهایی که شما تمایل دارید برای خانواده وجود دارد؟
    3. منظور شما از اینکه نتوانید زمان نزدیک دیگری را ببسنید چیست؟
    4. شرایط خواب و تغذیه شما چگونه می باشد؟
    5. روابط شما با دوستان و همسالان چگونه می باشد؟
    6. شما برای خروج از منزل به آنها طالاع می دهید؟
    سلام.
    من چندبار با اونها صحبت کردم ولی اصلا بهم اهمیت ندادن به همین خاطر تصميم گرفتم دیگه نزدیکشون نشم.
    شرایط مالی خانواده ام بد نیست متوسط رو به بالاست من هم از آنها چیز زیادی نمیخواستم ن لپ تاب ن گوشی ن کنسول بازی و ن چیز دیگه ای من فقط یه دست لباس میخواستم اونم با قیمت مناسب.
    سوال سومتونو متوجه نشدم.
    من ساعت 9ونیم صبحونه میخورم حدودای 2تا3 ناهار و 9تا 10 شام. ولی زمان خوابم اصلا مشخص نیست هر روز ساعت 8 صبح از خواب بیدار میشم. بعضی روزا ساعت 8 قبل شام خوردن میخوابم و بعضی روزا ساعت 3 نصف شب به بعد میخوابم و بعضی وقتا اصلا نمیخوابم.

    من و دوستام اکثرا از طریق گوشی باهم در ارتباطیم و هفته ای یک بار باهاشون میرم بیرون.

    من موقع بیرون رفتن همیشه بهشون میگم هر چند براشون اهمیتی نداره ولی من برای اینکه نگران نشن 2 ساعت بعدش برمیگردم.

  9. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2019
    شماره عضویت
    42552
    نوشته ها
    266
    تشکـر
    2,650
    تشکر شده 119 بار در 67 پست
    میزان امتیاز
    5

    پاسخ : خانوادم دوسم ندارن

    نقل قول نوشته اصلی توسط Alireza. 1 نمایش پست ها
    سلام من یه پسر 15 سالم.
    از وقتی یادم میاد بابام منو دوست نداشت یعنی هیشکی دوسم نداشته هنوزم دوسم ندارن گاهی اوقات با خودم میگم شاید منو از گوشه خیابون پیدا کردن و اوردن بزرگ کردن ولی بعد ک خوب فکر میکنم میفهمم اگه از خیابونم پیدام میکردن بهم محبت میکردن یا حداقل یه نگاه با ترحم بهم میکردن ولی اصلا اینطور نیست مثل اینکه اصلا نمیخواستن من باشم و باریم رو دوششون یادمه وقتی 6 سالم بود نصف شب از درد دندون نمیتونستم بخوابم و گریه میکردم بابام بجای اینکه بیاد ارومم کنه یه سیلی زد تو گوشم.
    سیر کردن شکم بچه ها وظيفه والدینه ولی من برای اینکه گرسنه نمونم صب تا شب مث سگ براشون کار میکنم.
    همیشه میدیدم که خواهرامو بیشتر از من دوس دارن هر چی میخواستن فراهم میکردن ولی من دوساله که میخوام پول بدن یه جفت کفش بخرم و کفش کهنه های خواهرمو میپوشم.
    چند بار خواستم از خونه فرار کنم ولی بعد دیدم جایی ندارم که برم واسه همین موندم.
    من از اونا هیچی نمیخوام نه پول نه لباس و نه چیزه دیگه ای من فقط میخوام یکم بهم محبت کنن نمیخوام بدون دیدن یه نگاه محبت آمیز از طرفشون بمیرم کسی از آینده ی خودش خبر نداره شاید یک دقیقه دیگه بمیرم و حتی نتونم جواباتون رو ببینم.
    من خواسته زیادی ندارم حاضرم تا اخر عمر نوکریشون و بکنم ولی باهام مثل آدم رفتار کنن جلو دوستام ضایعم نکنن یه بار رفتم هیئت همین که اومدم بیرون بابام جلو دوستام ظرف غذا رو گرفت و زد توسرم بعدشم همونجا یکم کتکم زد جلو همه.
    نمیدونم واقعا چیکار کنم

    سلام پسر خوب
    الان پانزده سالته اینم بدون و خیالت تخت تا 20 سالگی کتک و اذیت ادامه داره از بیست به بعد هم بستگی به خودت داره
    منم که اینارا برات مینویسم اینقدر کتک خوردم خو ردم خوردم که دیگه پوست کلفت شدم
    چاره ای نیست جز سوختن و ساختن

  10. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    تیم مشاوره
    تاریخ عضویت
    Nov 2018
    شماره عضویت
    39631
    نوشته ها
    1,440
    تشکـر
    0
    تشکر شده 473 بار در 393 پست
    میزان امتیاز
    7

    پاسخ : خانوادم دوسم ندارن

    ما سبک رفتاری آنها را تایید نمی کنیم اما دقت کنید که هر فردی نسبت به آگاهی ، شرایط روحی ، شخصیت و... نسبت به نگرانی و احساسات خود واکنش نشان می دهد و ممکن است پدر و مادر شما نیز مسیر مناسبی را برای شیوه بیان نگرانی و احساسات خود در نظر نگرفته باشند به همین دلیل هم بین شما دلخوری بیشتری شکل می گیرد .
    در این مورد به ما بگید که زمانی که به آنها بیان می کنید نیاز به لباس دارید چگونه برخورد می کنند و دلایلشان برای نخریدن چیست ؟
    آخرین باری که شما لباس جدید خریده اید چه زمانی بوده است ؟

  11. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2020
    شماره عضویت
    43889
    نوشته ها
    11
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : خانوادم دوسم ندارن

    نقل قول نوشته اصلی توسط dehghan نمایش پست ها
    ما سبک رفتاری آنها را تایید نمی کنیم اما دقت کنید که هر فردی نسبت به آگاهی ، شرایط روحی ، شخصیت و... نسبت به نگرانی و احساسات خود واکنش نشان می دهد و ممکن است پدر و مادر شما نیز مسیر مناسبی را برای شیوه بیان نگرانی و احساسات خود در نظر نگرفته باشند به همین دلیل هم بین شما دلخوری بیشتری شکل می گیرد .
    در این مورد به ما بگید که زمانی که به آنها بیان می کنید نیاز به لباس دارید چگونه برخورد می کنند و دلایلشان برای نخریدن چیست ؟
    آخرین باری که شما لباس جدید خریده اید چه زمانی بوده است ؟
    ببیند مثل اینکه متوجه منظورم نشدید مشکل من لباس نیست. اگه مشکل فقط لباس بود ک نمیومدم اینجا مشکل من اینه که طوری تو خونه رفتار میکنن انگار من اصلا وجود ندارم به جای من حرف میزنند و بجای من تصمیم میگیرن.
    امسال قراره انتخاب رشته کنم ولی نمیزارن حتی نظرمو بگم از اول سال میگن یا ریاضی یا تجربی.
    اصلا نمیپرسن ببینن من خودم چی میخوام. میخوام چه رشته ای انتخاب کنم.

  12. بالا | پست 12


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : خانوادم دوسم ندارن

    نقل قول نوشته اصلی توسط Alireza. 1 نمایش پست ها
    ببیند مثل اینکه متوجه منظورم نشدید مشکل من لباس نیست. اگه مشکل فقط لباس بود ک نمیومدم اینجا مشکل من اینه که طوری تو خونه رفتار میکنن انگار من اصلا وجود ندارم به جای من حرف میزنند و بجای من تصمیم میگیرن.
    امسال قراره انتخاب رشته کنم ولی نمیزارن حتی نظرمو بگم از اول سال میگن یا ریاضی یا تجربی.
    اصلا نمیپرسن ببینن من خودم چی میخوام. میخوام چه رشته ای انتخاب کنم.

    سلام آقا علی رضا
    دوست عزیز سعی کن به سوالات خانم دهقان خوب گوش کنی و بادقت پاسخ بدی
    درسته متوجه هستم چه مطلبی رو میخوای ابلاغ کنی و میخوای مارو با بافت و میزان محرومیت ها و تحکم خانواده اشنا کنی اما به سوالات هم دقیق پاسخ بده تا بشه به جمع بندی درست رسید و مشاوره نهایی رو دریافت کنی

  13. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2020
    شماره عضویت
    43889
    نوشته ها
    11
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : خانوادم دوسم ندارن

    نقل قول نوشته اصلی توسط dehghan نمایش پست ها
    ما سبک رفتاری آنها را تایید نمی کنیم اما دقت کنید که هر فردی نسبت به آگاهی ، شرایط روحی ، شخصیت و... نسبت به نگرانی و احساسات خود واکنش نشان می دهد و ممکن است پدر و مادر شما نیز مسیر مناسبی را برای شیوه بیان نگرانی و احساسات خود در نظر نگرفته باشند به همین دلیل هم بین شما دلخوری بیشتری شکل می گیرد .
    در این مورد به ما بگید که زمانی که به آنها بیان می کنید نیاز به لباس دارید چگونه برخورد می کنند و دلایلشان برای نخریدن چیست ؟
    آخرین باری که شما لباس جدید خریده اید چه زمانی بوده است ؟
    اونا اصلا ب حرفم اهمیت نمیدن ک بخوان برام دلیلشم بگن.
    اخرین بار عید 97 بود

  14. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2023
    شماره عضویت
    49236
    نوشته ها
    1
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : خانوادم دوسم ندارن

    من یه دختر سیزده سالم و حدودا مشکلات من با خانوادم از دوران کرونا شروع شد به یاد دارم که شبا با بغض و گریه خوابم میبرد و میبره خب من با اینکه سیزده سالمه مثل همسنام کوچیکترام و بزرگترام موبایل ندارم و از موبایل مامانم استفاده میکنم و خب خانوادمم بهم میگن دلیل نخریدن موبایل برام اینه که جنبه ندارم اما سخت در اشتباهن
    مشکل من اینه کا چرا ۱_بهم اعتماد نمیکنن ۲_با حرفاشون قلبمو میشکنن ۳_به علایق و اعتقاداتم احترام نمیزارن و ......
    بخوام مثال بزنم من خواهر و برادر کوچیک تر از خودم دارم و حدودا ۲ سالشونه یه روز من توی اتاقم بودمو و در اتاقم بسته و مادرم خواب و دیگه کسی‌ام جز منو و مامانم خواهر برادر کوچیکترم خونه نبودیم و خب بچه ها رفته بودن توی دستشویی و اب بازی کرده بودن و مامانم با صدای اب بیدار شد و بعد از اینکه با بچه ها دعوا کرد شروع کرد با من دعوا کردن و زد تماااام عکس و فیلم و اهنگ هامو پاک کرد (بار اولش نیست)و ارزوی مرگمو میکرد و میگفت از این به بعد اگه کسی زنگ زد با تو کار داشت میگم اگه کارش داری برو قبرستون اونجا خوابیده
    بابام میگه مامانته حق داره اینطوری باهات رفتار کنه ولی من مادری که بخواد ارزوی مرگ بچشو کنه خونواده ای که دل بچشونو میش************ن رو میخوام صد سال سیاهم نداشته باشم
    یا حتا خواهر بزرگترم که مثل اونا باهام رفتار میکنه (حتا شده جلوی همه منو خوار کنه) گاهی احساس میکنم از سر اجبار به دنیا اومدم
    خب میدونین با اینکه خیلی مشکلات زیادی باهاشون دارم و اینا نیمی ازشون بود تو خودم میریزم و به روز نمیدم و به نقش‌بازی کرنم ادامه میدم و نقشمم اینه که یه دختر شاد و شنگول باشم و به زندگی امید داشته باشم و همه رو به زندگی امید وارم کنم(اگه این امید لعنتی نبود تا الان مامانم به ارزوش رسیده بود و من سینه ی قبرستون خوابیده بودم)
    نمیدونم چرا ولی با اینکه این همه دلمو میشکنن بازم یه اساس دوست داشتن نسبت بهشون ته قلبم دارم ولی نمیدونم احساس اونا نسبت به من چیه
    ویرایش توسط ayd : 06-05-2023 در ساعت 02:50 AM دلیل: کلمه ی اشتباه

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. فال بوسه
    توسط love در انجمن روانشناسی فردی
    پاسخ: 41
    آخرين نوشته: 11-04-2016, 07:09 PM
  2. عروسمون کار نمیکنه
    توسط دربدر روزگار در انجمن سایر مشکلات زن و شوهر
    پاسخ: 29
    آخرين نوشته: 07-09-2016, 04:19 PM
  3. احساس میکنم دیگه دوسم نداره
    توسط aida68 در انجمن روابط دختر و پسر
    پاسخ: 33
    آخرين نوشته: 06-11-2015, 08:16 PM
  4. بوسه هـای همسـرانـه
    توسط R e z a در انجمن دوست داشتن همسر
    پاسخ: 14
    آخرين نوشته: 04-27-2015, 10:36 AM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد